مسئوليت پذيري و خودانگيختگي شعب
قسمت چهارم
اجازه دهید برگرديم به حوزه خودمان، به آذربایجان. به حوزه جنوب اردبيل. به اجراي برنامهها. به نتایج برآمده از برنامه ریزی ها و فعالیت های اجرایی... چنان که به رؤساي شعب قول داده بودم، بیش و کم در اکثر هفتهها حداقل يک بار سری به هر شعبه ميزدم. سر ميزدم و به رسيدگي امور همکاران، مشکلات شعبه و مشتريان ميپرداختم. در صورت بروز موردي که بايد تا بازديد بعدي حل ميشد بلافاصله جزئیات مربوطه را در دفتر رئيس حوزه یادداشت می کردم. یادداشت می کردم تا در مراجعه بعدي نتایج مربوطه را پيگيري کنم تا از حل آن اطمينان حاصل شود.
پیگیری هایم تدریجا نتایجی را عیان ساختند. نتایجی بسیار دلگرم کننده. پیگیری هایم کم کم زمینه ايجاد اعتماد، مودت و همدلي بين من و همکارانم را فراهم ساختند. تدریجا آن چه انتظارش را می کشیدم به شعب بانک مان بازگشت. تدریجا نظم، اشتياق و سرزندگي در فعالیت های شعب و حال و هوای همکاران جاری شدند. آراستگي و تميزي شعب، برخورد صمیمانه و مشتاقانه با مراجعين و راهاندازي کار آنها، مشتريمداري، ارتباط و برخورد خوب با آنها، حساسيت همکاران به عملكرد و وضعيت شعبه داشت جلوه های شان را عیان مي ساختند. همه چیز بر اين امر دلالت می کرد: شاخصها به علاوه رضايت مشتريان.
هر ماه به صورت کاملا برنامه ریزی شده و منظم با رؤساي شعب يک بار جلسه عمومي برپا می کردیم. وضعيت منابع و مصارف آنها را تشريح کرده و زیر ذره بین می بردیم. نقاط ضعف و قوت را يادآوري ميکردم. رتبهشان در حوزه را نشان شان می دادم. از روسای شعبي که عملکرد بهتری داشتند و موفق عمل کرده بودند در حضور جمع تقدير ميکردم و مبلغي نيز به عنوان پاداش برای ايشان و همکارانشان اختصاص ميدادم. از آنها ميخواستم روشي را که براي موفق شدن به کارگرفتهاند براي جمع تبیین کنند تا ديگران نيز از تجربه مفيد آنها استفاده نمايند.
اما سوی دیگری هم وجود داشت. اما شعبی هم وجود داشتند که در مقايسه با آمارهاي پیشین دچار افت شده بودند. در باره آنها علت را جويا ميشدم. به دنبال یافتن پاسخ برای پرسش ها می رفتم: چرا و به چه دليل افت کردهاند؟ چرا مانده حساب جاري، کوتاه مدت و يا برخی سپرده های شان کاهش يافته ؟ مشکل کجا است؟ چرا اين گونه شده ؟ نقاط ضعف کدام ها هستند؟...طرح اين سؤالات به خودی خود مدیران و افراد شعب را با چالش روبرو می کرد. آنها را به فکر فرو می برد. به فکر فرو می برد تا چارهاي بينديشند. تا راه حلی برای بهبودشان بیندیشند. در چنین قابی تا حد مقدور کمک ها و راهنماييهاي لازم انجام ميشدند.
پس از برگزاري چند جلسه با خبر شدم رؤساي شعب ناموفقي که با پرسش هایی روبرو شده اند، همکاران را گرد آورده و از آنان راه چاره و کمک ميطلبند . دریافتم پی رفع مشکلات شان برآمده اند تا جایگاه شعبهشان را ارتقا بخشند. آن چه ايده آل بود. احساس ميکردم تا حدی به اهدافم نزدیک شده ام. می شنیدم رؤساي شعب به همکارانشان می گویند"... وقتي رئيس حوزه در جلسه، وضعيت و عملکرد شعب را بررسي ميکند از اين که شعبه ما در رتبه آخر قرار ميگيرد شرمسار می شویم. وقتي مورد مؤاخذه قرار ميگيريم و با سؤالات او مواجه ميشويم عرق ميکنيم و صورت مان سرخ ميشود. بياييد تلاش بيشتري بکنيم تا براي ماه بعد، براي جلسه بعد اوضاع را بهتر کنيم."
همه اینها بدین معنی بود نظام کاری آن شعبه ها به صورت خودانگیخته به رفع معایب شان برآمده. آن واکنش ها نشاندهنده مسئوليتپذيري همکاران و به ويژه رؤساي شعب بودند. رؤساي شعبي که يار و ياورم بودند براي سامان دادن وضعيت حوزه. براي ارتقاء رتبه آنها.
اينگونه شد که پس از سپري شدن چند ماه، حوزهاي که با آشفتگي تمام در رتبه آخر قرار گرفته بود با آراستگي در رتبه اول قرار گرفت. خود را در صدر نشاند. رتبهاي که تا زمان ترک حضورم در آن جا برقرار ماند.
کمی بعدتر رئيس اداره امور شعب که به همايش سراسري مديران بانک در بابلسر رفته بود با من تماس گرفت و از تلاش همکاران و روند رو به رشد حوزه تشکر کرد. متقابلاً از لطف و حمايت ايشان تشکر کردم و جزئيات را جويا شدم. آقاي رئيس پاسخ دادند "... وقتی در همايش سراسري مديران، عملکرد ادارات امور شعب و حوزهها را بررسي ميکردند و به همه حضار جايگاه و رتبه آنها را نشان ميدادند، حوزه تحت مديريت شما در بين حوزههايي که بهترين عملکرد را داشتند قرار گرفت. آن چه باعث خوشحالي و روسفيدي ما در همايش شد. "
در اولين فرصت، اين موفقيت را، موفقيتي که حاصل تلاش و زحمات همکاران و رؤساي شعب بود را به اطلاع شان رساندم. آنها از شنيدن آن خبر خوش احساس غرور کردند. احساس دستیابی به نوعی پيروزي. اعتماد به نفسشان بالا رفته بود. به خود باوری رسیده بودند. ديدن چهرههاي شاد و پيروز همکاران، در هر شرايطي دلچسب است و البته دستیابی به پویایی سازمانی بسیار لذت بخش تر.
قسمت سوم
قسمت پنجم