برنامه هاي بخش ساختمان و تاسيسات
قسمت نهم
شعب ما از نظر ساختماني شرايط مطلوبي نداشتند. اکثرشان اجارهاي بودند و فرسوده. امکانات داخل شعب چنگي به دل نميزدند. مشتريان رغبتی برای پا گذاشتن به اين گونه ساختمانها و فضاها نشان نمی دهند. ما چاره ای جز تغییر بنیادین آنها نداشتیم. بنابراین با همکاران بخش معماري و ساختمان جلساتی برگزار کردیم. وضعيت نامطلوب شعب و ساختمانها را توصيف و تشريح نمودم. اين که چه بايد بکنيم. تاکید کردم تغییر وضعيت اجتناب ناپذیر است. تاکید کردم حال و هوای شعب باید زمینه ساز آسایش همکاران در محيط کارشان شود. تاکید کردم بايد فضاي دلباز، زيبا و جذابي براي مشتريان و مراجعين فراهم آید تا رغبت بيشتري براي حضور در بانک ملي پیدا کنند. پروژهها را براي اکثريت شعب و شهرستانها طراحي کرديم. یکی از اهداف ما توزيع بودجه، منابع، امکانات و تجهيزات به صورت عادلانه بود. نمی خواستیم امکانات ارائه شده صرفا تنها شامل مرکز استان شود. استراتژي و برنامههاي ما تا زماني که آن مسئوليت را در استان داشتم به همين سياق بود.
همکاران بخش ساختمان به شور و شوق آمده بودند. احساس مسئوليت عجيبي ميکردند. پروژهها و طرحها را شبانه روزی پیگیری می نمودند تا سريع تر به مرحله بهرهبرداري برسد. گاهی شبها در شعب و محل اجراي طرحها ميخوابيدند. از سوی دیگر با پيگيريهاي طاقت فرسا، بودجههاي موردنياز را از مرکز اخذ کرديم. مناقصات متعددي براي اجراي طرحها در شهرستان برگزار نموديم. در اداره امور شعب سالن جلسه و کنفرانس وجود نداشت. امکانات آمفيتئاتر ناقص بود و در صورت برگزار کردن جلسه، مکاني براي پذيرايي وجود نداشت.
از آن جا که براي تشريح و پيشبرد برنامهها جلسات متعددي برپا می شد در قدم اول سراغ موارد بالا رفتيم. همه آنها در اسرع وقت و به شکل زيبايي طراحي، ساخته و تکميل شدند. کتابخانهاي هم در محل اداره امور با کتابهاي موردنياز ايجاد شد تا همکاران بتوانند نيازهاي مطالعاتي خودشان را برطرف کنند.
مرکز آموزشي مناسب هم با امکانات و تجهيزات کافي براي همکاران فراهم آمد تا دورههای آموزشی را سپری کنند و بر اندوختههاي علميشان بيفزايند.
چند پروژه حياتي و مهم و سنگين در مرکز استان داشتيم که بايد در اسرع وقت به سراغ شان ميرفتيم. از قدمت شعبه مرکزي اردبيل که نماد بانکداري استان بود دهها سال ميگذشت. ميگذشت و ديگر جوابگوي خيل عظيم مراجعين نبود. بايد تدبیری می اندیشیدیم. طراحي بزرگی صورت گرفت و يک هزار مترمربع به زير بناي آن اضافه شد و قريب سه هزار مترمربع برای نوسازي و زيباسازي به علاوه یک پارکينگ مناسب در نظر گرفته شد.
اجرای چنان طرح بزرگی در شعبهاي با قريب يک صد نفر همکار شاغل و هزاران نفر مراجعين در روز کار آساني نبود. امکان جابجايي شعبهاي با اين حجم انبوه عمليات و فضاي گسترده وجود نداشت. عمليات ساختماني را همزمان با ادامه فعاليت روزانه شعبه انجام ميداديم. کاري دشوار و طاقت فرسا در شرايط محيطي سردسيري اردبيل.
ولی چارهاي نبود. پيمانکار را انتخاب کردیم و عمليات را به سرعت آغاز نموديم. در ادامه کار با سختيهاي طاقتفرسايي روبرو شديم. با این وصف آن طرح را به هر ترتيبي که بود برغم همه موانع ادامه دادیم. سرانجام پس از چند ماه که از انتقال من به محل مأموريت جديد ميگذشت آن طرح به بهرهبرداري رسيد. شعبهاي با فضا و امکانات مناسب، هم براي مشتريان و هم براي همکاران. شعبهاي که آبرويي براي بانک ملي در استان دست و پا کرد.
يکي ديگر از پروژههاي پیچیده ، طرح شعبه بازار اردبيل بود. ساختماني با قدمت بالا و رو به فرسودگی. شعبهاي چسبيده به بازار سرپوشيده سنتي اردبيل. بازاري که در فهرست آثار ملي به ثبت شده بود. کار کردن در چنان شرايط محدودي بسيار سخت است. بايد مجوز و موافقت ميراث فرهنگي را ميگرفتيم که گرفتيم. بايد نقشه مناسبي با موافقت و نظارت آنها طراحي مينموديم که نموديم. بايد شعبه را به مکان ديگري انتقال می دادیم که داديم. پيمانکار را انتخاب کردیم و تخريب و گودبرداري شروع شد. عملیاتی آمیخته به نگراني و دلهره فراوان. ساختمانهاي مغازههاي همسايهها همه فرسوده و ضعيف بودند و امکان ريزش شان وجود داشت. نگرانيهاي مان روز به روز افزون شدند. بی اغراق حدود دو ماه نتوانستم با آرامش سر به بالین بگذارم. صبح که بيرون ميزدم، پیش از هر چیزی و هر كاري به بازار ميرفتم تا اطمینان یابم حادثه ناگواري رخ نداده. ديوارههاي کناري تدریجا به بالا رفتند. بالا رفتند و نگرانيهاي ما تدريجا کاهش يافتند. سرانجام شعبه زيبایی با طراحي سنتي و مناسبي برپا گرديد. سرانجام طرح نو به مرحله بهرهبرداري رسيد.
پروژههاي مهم ديگري هم در استان اجرا شدند. احداث و بازسازي شعب خلخال، جعفرآباد، خاتمالنبيين اردبيل، يساول اردبيل، يکي دو تا از شعب فرعي شهرستانهاي پارس آباد مغان، گرمي، مشکينشهر و احداث مجتمع ورزشي.
می خواهم در این سطور از زحمات و کوشش تعدادي از همکاران ياد کنم. ياد کنم از آنان که بدون چشمداشت با خلوص نيت تلاش کردند. از مهندس آرش حسامي و همکاران شان در واحد ساختمان. از آقاي فريدون دانش و همکارانشان. از همه آنان که همراه مان شدند . تا به بانک ملي خدمت کنند. به مردم.
قسمت هشتم
قسمت دهم