Didgaheno.ir | Fa | En | Login        
قسمت سی و چهارم - در تهران ، در محاصره د و د و ترافيک


24 دی 1393



در  تهران  ، در محاصره  د و د  و   ترافيک


قسمت  سی و چهارم 

يکي دو روزي به پايان شهريور 1386 باقي مانده بود . اثاثيه ها‌ را بار زده و همراه خانواده عازم تهران شديم. دل کندن و جدا شدن از همکاران، دوستان و آشنايان سخت بود. ما دورانی دلپذیر لبالب از خاطرات فراموش‌نشدني را با آنان پشت سر گذاشته بوديم. در کنار همه اینها جدایی همسرم از والدين و اقوامش  بسي سخت تر بود...
به هر حال پا به پایتخت گذاشتیم. به تهران بزرگ و غول آسا. به شهر بی بهره از طبیعت. به جایی که هنوز ماوایی نداشتیم. بانک براي مان منزل مسکوني تدارک نديده بود و در طبقه فوقاني يکي از شعب غرب تهران اسکان ‌يافتيم. مکاني که به شکل سالن شعبه بود و اساسا برای سکونت طراحي نشده بود. جایی بدون اتاق و بدون آشپزخانه‌ که با پارتيشن يکي دو اتاق برپا كرده و آشپزخانه ای را از دل سالن درآورده بودند. جایی بدون امکانات. بدون تأسيسات گرمايشي و سرمايشي. بدون برق مناسب.
اسباب و اثاثيه‌ها را در مرکز خانه که به شکل سالن بود ريختيم، در حالي که بخشي از اثاثيه‌ها در نقل و انتقال دو جابجايي، يعني از اردبيل به گيلان و از گيلان به تهران از بين رفته بودند. وقتی چشمان همسرم  به آن سالن افتاد بين اثاثيه‌ها نشست. نشست و بي‌صدا اشک ریخت. می دانستم نقل و انتقال های پی در پی و آن جابجايي‌ها چه تاثیری بر روحيه‌اش گذاشته. پرسيدم: «چرا اشک مي‌ريزي؟ چرا گريه مي کني؟» و او با حزن‌ پاسخ داد: «ماه رمضان است و اين هم زندگي نابسامان ما. این جا از حداقل امکانات هم بهره ای ندارد. نمی دانم اين جا را چگونه سر و سامان خواهم داد. تو هم از فردا به اداره مي‌روي. سال تحصيلي هم شروع شده و هنوز دخترمان در مدرسه ای ثبت‌نام نکرده‌. آيا موفق به ثبت‌نامش خواهيم شد؟» او با چشم های دوخته شده به وسايل و اثاثيه‌هاي شکسته و خرد شده سخن می گفت.
نگراني‌ها و دغدغه‌هايش را درک مي‌کردم. اما چاره‌اي جز دلداري‌ نداشتم. گفتم: «نگران نباش. به لطف خدا همه چيز در روزهاي آينده درست خواهند شد و سر و سامان خواهند گرفت.» و افزودم «بايد صبر داشته باشیم و تحمل.» پس از شنيدن سخنانم کمي آرام شد.
به دليل شرايط نامطلوبي که در آن بسر مي‌برديم در اداره و در مسئوليت جديدم حضور نيافتم. حضور نيافتم و دو سه روزي مرخصي گرفتم . تا در چيدمان و مرتب کردن اسباب و اثاثيه منزل به همسرم کمک کنم و اقدامات لازم نسبت به تهيه وسايل و امکانات و کمبودها را انجام دهم. با مساعدت برخي از همکاران، دخترمان را در دبستان ابتدايي واقع در نزديکي محل سکونت مان ثبت نام کردیم تا خيال مان حداقل از اين امر راحت شود. هر چند تغيير محيط و مدرسه براي کودکان هم چالش ها و دشواری های خودش را داشت.
پس از سپري شدن چند روز از زندگي در تهران، ‌تدریجا پي برديم زندگي در اين کلان شهر عظيم چقدر دشوار است. دریافتیم هزينه‌ها نسبت به شهرستان چقدر سرسام‌آور است. دریافتیم هوا چقدر آلوده و خفقان‌آور است. دریافتیم ترافيک‌ها و شلوغي‌ يکي ديگر از قواعد زندگی در تهران بشمار می رود. دریافتیم روزانه چندين ساعت از وقت مردم به هدر مي‌رود. دریافتیم مردمان شهر تهران هر روز از بامداد تا غروب بسان آدم‌ های ماشيني‌ در پياده‌روها و خيابان‌ها به سرعت می آیند و می روند بی آن که از نزديکان خود خبري داشته باشند. در تهران خیلی چیزها را دریافتیم...
                                                          



سازمان و روش‌ها

پس از سر و سامان دادن نسبي وضعيت زندگي و هماهنگ شدن تدريجي همسر و بچه‌ها با شرايط جديد، بايد در اداره کل سازمان و روش‌ها استقرار مي‌يافتم. به همين جهت جلسه معارفه محدودي در محل اداره با حضور آقاي پاشايي‌فام عضو هيئت‌مديره برپا شد.
اداره کل سازمان و روش‌ها يک اداره تمام تخصصي در بانک بشمار می رود و سطوح تحصيلي همکاران اين اداره به جز نيروهاي خدماتي،‌ ليسانس و ليسانس به بالا است. اين اداره کل از چندين گروه کارشناسي تشکيل شده که هر یک از آنها به صورت تخصصي در زمینه های مختلف کار مي‌کنند. از دستورالعمل‌ها گرفته تا صدور مجوز براي افتتاح يا جابجايي شعب. از تعيين تعداد کادر واحدها گرفته تا نحوه محاسبه کارمزد و مقدار آن. تا تعيين فرمت‌ها، روش‌ها و ... همه و همه. يعني فعالیتي در بانک وجود ندارد که از مسیری با اين اداره گره نخورد. همه اين گروه‌هاي کارشناسي به طور مجزا و تفکيک شده و موضوعي، زيرنظر چهار معاون اداره کار می کردند.
پیشتر جايي نوشته ام: « ... مديريت بر زيرمجموعه در شرايطي که بيشترين آنان افراد تحصيل‌کرده و اهل مطالعه باشند بسيار دشوار و در عين حال ساده است! ... دشوار است چون همه افعال مدير را زيرنظر مي‌گيرند. زيرنظر مي‌گيرند و تجزيه و تحليل مي‌کنند. و ساده است چون مي‌فهمند! آنان در سخت‌ترين شرايط قادر به همراهي صميمانه خواهند بود. مدير قادر خواهد بود با سينرژي و هم‌افزايي آنان، بزرگترين بحران‌ها را پشت سر بگذارد. پشت سر بگذارد و رمز اين تفاهم در يک چيز است:‌بايد به آنان احترام گذاشت. »
بنابراين کار کردن با اين مجموعه از نيروهاي زبده و تحصيل‌کرده که همواره بايد مورد احترام واقع شوند و در کنار آن همه تنوع و حجم کار، ظرافت و تدبير خاص خودش را مي‌طلبيد.



قسمت سی و سوم
قسمت سی و پنجم








  ارسال نظر

ايميل :     
وب سايت :  
نام و نام خانوادگی :  
نظر :
 


 
نظرات ارسالی
جناب علی پور عزیز ، از محبت صادقانه شما سپاسگزارم . امیدوارم فرصتی دست دهد تا به خدمت شما و سایر عزیزان برسم .سربلند باشید .
حسین زاده     وب سایت:

با سلام و احترام خدمت جناب اقای حسین زاده و تشکر از شما که مطالب و درس های آموزنده ای را در اختیار ما قرار می دهید. و اما.... هر چقدر نوشته های اموزنده شما را می خوانم دلتنگ تر می شوم. کاش فرصتی بود که ما جنوبی نشینان هم می توانستیم بزرگ مردانی چون شما را ببینیم. موفق باشید
ALIPOUR     وب سایت: itmanager.blogfa.com

جناب مركبى ، شما بزرگواريد از حسن نظرتان تشكر مى كنم . سربلند باشيد .
حسين زاده     وب سایت:

سلام چقدر آدم باید صاحب ذوق باشد که خاطره بنویسد و چقدر باید باحوصله باشد که تایپ کند و چقدر با حال باشد که وبلاگ تشکیل دهد و این خاطره هارا که بعضی چون طلا با ارزش اند و حاصل عرق ریختن و سر به سنگ زمانه خوردن هاست را در معرض استفاده عموم قرار دهد. من که قاصرم از شمارش این همه بزرگی و فرهیختگی از خداوند برای شما آرزوی موفقیت دارم.
حسین مرکبی     وب سایت: www.tarikhy.mihanblog.com

جناب آقاى امين ، حق با شماست . همه همكاران گرانقدر در حد خود كوشا هستند .
حسين زاده     وب سایت:

با سلام /اما اقای حسین زاده انصافا بعضی از همکاران که مدرک دیپلم دارند هم بسیار زحمتکش و دلسوزانه تلاش میکنند امیدورام این موضوع باعث بی انصافی به این گروه نشود.
امین از خوزستان     وب سایت:

ممنونم از بيان لطيف و هنرمندانه شما .
حسين زاده     وب سایت:

درک و دلداری دادن به همسر...زیباترین قسمت این مطلب بود.و اما دردناکترین ودر عین حال قابل تامل ترینش "ظرافت و تدبیر خاص" بود چیزی که متاسفانه بسیار نادر است این روزها.ایکاش تمامی مدیران از این شاهکار عظیم مدیریتی بهره مند شوند...ایکاش.
گمنام     وب سایت:

از بزرگ منشى و ابراز لطف عزيزانم آقايان حسن ، عبدالملكى و عبدالهى سپاسگزار و برايشان آرزوى موفقيت و سربلندى دارم .
حسين زاده     وب سایت:

باسلام خدمت اقای حسین زاده بنده که کماکان خاطرات شغلی شما را همیشه حتی مکررا دنبال میکنم پی به این نکته بردم که شما همیشه و همواره وفادار سازمان بودین و هیچوقت و بلا استثنا درخدمت بانک بوده اید و هستید .درود برشا اقای حسین زاده .عطوفت و مهربانی شما .درک مشکلات همکاران و رسیدگی به انها نشانگر این است که شما همه مشکلات شغلی را درعین حالی که بی محابا و با پشتکار پشت سرگذاشته اید و لذا به همه امور شغلی همکاران کاملا واقف هستین.خاطرات شما از این نهاد بزرگ را باید سرلوحه زندگی فردی و شغلی کارکنان قرار داد و به ان ارج نهاد .یادمان باشد تحمل مشکلات شغلی یکی از رموز موفقیت همکاران گرامی است وگرنه سازمان ما بدون پشتکار همکاران راه به جایی نمیبرد.افرین برهمسرتان .
مصطفی عبدالهی     وب سایت:

جناب آفای حسین زاده سلام همواره خاطرات زیبای شما را میخوانم خیلی جذاب و قابل تامل هستند. راستی آقای حسین زاده چه خبر از جشنواره و نشست بلاگ نویسی در بانک؟
عبدالملکی     وب سایت:

با سلام خدمت شما بزرگوار ، مطالبتون رو بدلیل نکات خاص و جالب بودنشون چندین مرتبه خواندم عالی بودند و عالی تر از آن به درک ، صبر ، تحمل و همکاری در بین خانواده تان می توان اشاره نمود. واقعا برای خانواده محترمتان احسنت باید گفت و از صمیم قلب برای جنابعالی و خانواده پرشور و گرمتون آرزوی موفقیت دارم و در پایان به مطلبی اشاره می کنم که از مجله موفقیت یادداشت کرده و تقدیم شما می کنم : بر آنچه که او تقدیر می کند ، شاکر ، صبور و بردبار باشیم
حسن     وب سایت:

جناب رمضانی ، تشکر از حسن نظرتان .
حسین زاده     وب سایت:

با سلام خدمت جناب حسین زاده بنده همیشه خاطرات شما رو دنبال میکنم نکته ای که بنده از ابتدا به آن دقت داشتم همراهی و یاری همسر گرانقدر شما بوده که شاید بتوان گفت نقطه اوج آن در همین فصل از خاطرات شما نمود دارد بابت داشتن چنین یاری به شما تبریک میگویم
رمضانی     وب سایت:





© Copyright 2011. All right reserved. تمامی حقوق متعلق به این سایت برای محمد رضا حسین زاده محفوظ می باشد.