وقايعنگاري - سفر به كره جنوبي- قسمت سوم
برابر چشم بادامی های شبیه به هم
چهره و ظاهر كرهايها شبيه هم هستند. خیلی زیاد. بيشتر به چهره مغولها ميمانند. با چشم های بادامی و پوستی که به زردی می زند. به همین دلیل آنها را در تیره زردپوست ها قرار می دهند. این نكته میان شان جلب نظر می کرد كه يك نفر با موي سفيد شده ندیدیم. حتي به قدر اندك. چينيها هم مثل كرهايها ميمانند. همین طور ژاپنی ها. آنها هيچ وقت موي سرشان سفيد نميشود. برخلاف ما ايرانيها.
به قيافه و ظاهرشان كه نگاه ميكنيم با خود ميگوييم كه ايشان 25 تا 30 سالش بايد باشد ولي در حقيقت 50 سال را پشت سرگذاشته اند. با این وصف چهرههاي شان جوان به نظر ميرسد. دور از قلمرو سالمندی. برخلاف سن واقعيشان.
نمی دانم شايد آنها کمتر با تنش، دلشوره، نگراني و ناراحتي روبرو هستند. نقظه مقابل ما که با اضطراب و استرس روزگار را سپری می کنیم. اخیرا روانپزشكان گفته اند پا به مرحله نگرانكنندهاي گذاشته ایم. امیدوارم اشتباه کرده باشند.
كرهايها در نامگذاريهاي شان بر نوزادان شان بيشتر از اسم هاي "پارك چون" و "كيم" استفاده ميكنند. اسامي که براي شان احترامآميز است. احترام آميز است و مورد اقبال بيشتري قرار دارد.
خط زبان كره از نظر اشكال ظاهري شبيه خط ژاپنيها و چينيها است. با همه تفاوتهاي شان شبيه خط ميخي قديم كه فقط خودشان از آنها سر درميآورند. در تابلوهای شان از هر دو زبان كرهاي و انگليسي استفاده ميكنند، ولو آن كه سهم خط كرهاي خيلي بيشتر باشد.
میزبانان
پس از گذر از خيابانهاي شلوغ، نزديكيهاي ساعت 7 عصر به هتل محل اقامت رسيديم. هتلی نسبتاً خوب با بیست طبقه. پس از استقرار باید بلافاصله براي جلسه با طرف كرهاي آماده ميشديم. آماده ميشديم تا در ساعت هشت و سي دقيقه در جلسه حضور یابیم.
محل جلسه در هتل بود و برنامه بعدی صرف شام بشمار می رفت. با لباس رسمي در محل حضور یافتیم. میزبانان كرهاي در عاليترين سطح حاضر شده بودند. با مديرعامل شان. با همه مدیران عالیرتبه شان. پس از احوالپرسي های صميمانه كمي از كره و ايران سخن به ميان آمد. سخن به ميان آمد و آن گاه وارد دستورجلسه شديم. طبعا از ذكر محتواي مذاكرات و بازديدهايي كه از برخي مراكز توليدي داشتيم صرفنظر ميكنم و بيشتر مايلم این جا به رفتارهاي اجتماعي، فرهنگي و منش كرهايها بپردازم.
شام زودهنگام
همان شب دریافتیم كرهايها شام شان را برخلاف ما ايرانيها حداكثر تا ساعت شش بعد از ظهر سرو ميكنند. شیوه ای نيكو و پسندیده. شايد دليل وزن مناسب شان همين باشد. البته آنها، آن شب استثنائاً به دلیل حضور ميهمانان شان ناچار شدند شام را ديروقت سرو كنند.
كرهايها در اكثرغذاهای شان از سبزيجات استفاده ميكنند. انواع مختلف سبزيجات و در كنار آن، غذاهاي دريايي. اين دو عنصر بی تردید عوامل ديگر سلامت جسمي و وزن متناسب شان هستند.
در توصیف ماه رمضان
ميزبانان كرهاي ميدانستند در ماه رمضان بسر می بریم و كنجكاوانه در باره آداب روزهداري سئوال می کردند. پرسيدند شما و مسلمانان چرا يك ماه روزه ميگيريد و روزها غذايي نميخوريد و نوشیدنی نمينوشيد. پاسخ داديم: دستور خداوند بزرگ است. دستوري كه در قرآن كريم، كتاب ديني مسلمانان آمده. سپس به توصیف ابعاد اجتماعي روزه پرداختيم. اين كه مسلمانان با روزه گرفتن و گرسنه ماندن ميخواهند با فقرا و گرسنگان احساس همدردي كنند. همدردي كنند و بدانند آن ها چه ميكشند. این که طی يك ماه، پول، كالا و اجناس مختلف جمعآوري شده و به فقرا و گرسنگان اهدا ميشود.
تاریخ را فراموش نکنید
يكي از همراهان پرسشي را از كرهايها مطرح كرد. پرسشي كه بيشتر جنبه طنز داشت. جنبه شوخي. با این وصف كرهايها آن را جدي گرفتند. پرسش اين بود "آيا دوست داريد شما هم روزه گرفتن را امتحان كنيد؟"
آنها کمی به فكر فرو رفتند. سكوتی در جلسه حكمفرما شد. سرانجام یکی از آنها كه برخلاف ظاهرش مسنتر نشان می داد پاسخي تكاندهنده داد. تكاندهنده و عبرت آموز. گفت "... سالها پيش اين وضعيت را ، فقر و گرسنگي را تجربه كردهايم. تجربه كردهايم و با تمام وجودمان احساس ميكنيم چه ميگوييد". او در ادامه افزود"... طی جنگ دو كره پس از جنگ جهاني دوم، ملت ما طعم گرسنگي را چشید. در فقر مطلق به سر ميبرديم. روزها و شبها سپري ميشدند و ما چيزي براي خوردن پيدا نميكرديم. پيدا نميكرديم و خيليها از گرسنگي تلف شدند".
او در حالي كه اشك در چشمانش حلقه زده بود سخنانش را با تأثر خاصي ادا كرد، معلوم بود و آشکار بود خاطرات ناگواري از آن دوران در دلش دارد. خاطرات سختي كه احتمالا طی مرورشان یاد عزيزانی که از دست داده افتاده بود. آنها در پايان نكته ديگري افزودند. گفتند متأسفانه اكنون مردم كره شمالي وضعيت فلاكتبار آن دوران ما را دارند. گرسنگي، فقر، عقبماندگي ...
از شنيدن آن واقعه تلخ اظهار تأسف كرديم. تاکید کردیم جنگ خانمانسوز است. خانمانسوز و ويرانگر. ویرانگر و خوفناک. سپس تلاش كرديم حال و هوا را تغيير دهيم. گفتيم جاي خوشحالي است كه كره جنوبي در این دوران به شرایط مطلوبي رسيده. موقعيتي كه كشورهاي پرشماری به آن غبطه ميخورند. با حركات سر اظهار رضايتش را نشان دادند، اما آن چه براي من ارزشمند بود فراموش نکردن تاریخ و گذشته شان بشمار می رفت. این که شاکر شرایط فعلي شان بودند. نكته ای بسيار آموزندهاي برای ما. نکته ای که خیلی از ما گاهي فراموش ميكنيم. فراموش می کنیم دستاورها با پیمودن چه مسیر طولانی بدست آمده. بدست آمده و قدرش را نمی دانیم...
...ديروقت بود. نزديكيهاي دوازده نیمه شب. از ميزبانان تشكر كرديم. تشكر كرديم و ضمن دعوت آنان براي سفر به ايران، از آنها جدا شديم.
وقایع نگاری سفر به کره جنوبی / قسمت دوم
وقایع نگاری سفر به کره جنوبی / قسمت چهارم